تنها خانم

اینجا می نویسم واسه دل خودم چون جای دیگه کسی شنوای حرفام نیست شاید اینجا هم کسی نباشه

تنها خانم

اینجا می نویسم واسه دل خودم چون جای دیگه کسی شنوای حرفام نیست شاید اینجا هم کسی نباشه

روزمرگی

همین الان لباس باشگاهم و که گذاشته بودم رو بخاری خشک شه سوزوندم آخه این چه شلختگی که من دارم خوب مثلا چه عجله ای بود واسه خشک کردنش امروز به این عادت هر روزم که وقتی می رم تو اشپزخونه از پنجره به بلوک آپارتمان پشتی که طبقه سومش بیشتر وقت ها چراغش خاموشه و حتی اگه روشن شه هیچوقت زودتر از 8 شب روشن نمی شه، فکر می کردم که چرا همیشه در حال چک کردن اپارتمان اونام زیاد سخت نیست به طرفت العینی جوابش تو ذهنم، چون فکر می کنم اونا سر کار میرن و داغ دل من تازه میشه که من بیکارم و تو خونه نشستم و روحیم داغون ولی اونا احتمالا نه، اینو می گم چون واقعا ما نمی دونیم تو زندگی مردم چه مشکلاتی هست. بهرحال این عادت منم خیلی مزحک...  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد