تنها خانم

اینجا می نویسم واسه دل خودم چون جای دیگه کسی شنوای حرفام نیست شاید اینجا هم کسی نباشه

تنها خانم

اینجا می نویسم واسه دل خودم چون جای دیگه کسی شنوای حرفام نیست شاید اینجا هم کسی نباشه

نویسنده بودن یا شدن


همیشه فکر می کردم نوشتن یعنی نویسنده بودن حالا در هر حدی، یکی از باکلاس ترین یا بهتر بگم باکلاس ترین کار! شاید این ذهنیت به خاطر دیدن فیلم ها یا خوندن کتاب ها برام ایجاد شده همیشه هم انگار کسی که می تونسته نویسنده خوبی باشه تو کار دیگه ای موفق نبوده بعد در نهایت می فهمه که فقط می تونه با نویسندگی موفق بشه و باید پی اونو بگیره... داشتم فکر می کردم نکنه منم جزو همون دسته نویسنده های خود درک نکرده ام و باید پی نویسندگی و بگیرم وای که چه حس خوبی داره فکر کردن بهش ولی هر وقت نوشته هامو می خونم و از طرفی این اشتیاق وافرم به نوشتن و می بینم که باعث میشه هر دو ماه یکبار بیامو بنویسم متوجه میشم که این حتی از اون سه تا گزینه دیگه هم عجیب تر و دور از ذهن تر واسه من.

نوشته هاتون جالب آقای نوستالژی می گم جالب چون بهترین کلمه ای که می تونم واسشون پیدا کنم همین بعضی وقت ها با خوندنشون یه احساس سبکی پیدا می کنم انگار بعضی حرفهامو که واسه خودم نوشتنش یا به زبون آوردنش سخت تو نوشته های شما پیدا می کنم.

نظرات 1 + ارسال نظر
آقای نوستالژی شنبه 8 شهریور 1393 ساعت 03:29 ب.ظ

سپاسگذارم بابت این لطف بی نهایت...

اتفاقا به نظرم این از اون سه گزینه دیگه خیلی میتونه به شما نزدیکتر باشه.

من متشکرم که نوشته هاتون دلگرمم می کنه تو این محیط مجازی. یعنی انقدر اون 3 تا گزینه دیگه بی ریطن به من که نویسندگی باربطتر به من؟!!! دیگه ناامید شدم تموم شد رفت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد